جهالت كارى كرد كه پيرزن ايرانى گاو خود را بفروشد تا به مكه برود، تا تازيان از شتر سوارى به لامبرگينى و از چادرنشينى به برج نشينى برسند! و همسايه پيرزن با فقر و گرسنگى دست و پنجه نرم كند ولى پيرزن براى قبولى دعايش به او نذرى بدهد! مردم ما سعادت و خوشى خود را دو دستى تقديم تازيان كردند كه شايد سعادت خود را در دنيايى ديگر بيابند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر